فیلم داستان "ماکیو کودای" یک زن 35 ساله خجالتی را روایت می‌کند که به عنوان یک رمان‌نویس کار می‌کند. روزی، خواهر و همسر خواهرش در یک تصادف رانندگی جان می‌سپارند. هنگامی که او در مراسم خاکسپاری آن‌ها شرکت می‌کند و با عمه 15 ساله خود "آسا تاکومی" آشنا می‌شود که اکنون به دلیل مرگ والدین خود تنها مانده است. سایر اقوام حاضر در مراسم خاکسپاری، سخنان بی‌حسی را در اطراف آسا تاکومی بیان می‌کنند. ماکیو کودای از آن‌ها عصبانی می‌شود و تصمیم می‌گیرد عمه خود را به خانه خود ببرد و ...

داستان سریال در مورد "یائه" و "هارومیچی" است که در اواخر دهه 90 میلادی با هم آشنا شده و عاشق یکدیگر می‌شوند. پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان دست سرنوشت به مدت 20 سال یائه و هارومیچی را از هم جدا می‌کند اما اکنون پس از عشق اول ناتمامشان، سرنوشت یک بار دیگر آن‌ها را مقابل هم قرار می‌دهد و ...

هر روز یک دانش آموز دبستانی به نام میبو حول محور عشقش به ماهی می چرخد. او هر روز آنها را می بیند، می کشد و می خورد. پدرش نگران میبو است، زیرا به نظر می رسد او با بچه های دیگر متفاوت است. مادرش در مقابل او را به گرمی تماشا می کند و ...

یک مدیر بازرگانی تلویزیونی 30 ساله در زندگی و رابطه عاشقانه خود گرفتار می شود ،..

این فیلم داستان فراز و نشیب های زندگی مادری مجرد به نام "آکیکو" و فرزندش را دنبال می کند و …

در یک صبح دوشنبه غم انگیز، هفته من آغاز میشود. با وجود اینکه هنوز خوابم میومد، آرایش کردم و خونه رو به مقصدم محل کارم در بانک ترک کردم. در یک مترو شلوغ سوار شدم و در ایستگاه نزدیک محل کارم پیاده شدم. اونجا "مکی فوجیکاوا" بهترین دوستم رو دیدم و …

سه خواهر پس از درگذشت پدرشان به شهر محل تولد خود باز می‌گردند. آنها متوجه می‌شوند که پدرشان زندگی پنهانی داشته و آنها اکنون دارای یک خواهر و برادر ناتنی هستند و ...

مردی به نام اتسوکه به صورت اتفاقی متوجه میشود کسی که خودش را دکتر معرفی کرده در اصل یک موجود فضایی است و برای حمله به زمین آمده است و...

"کاماکورا" در جنوب توکیو دارای یک فروشگاه کتاب ویژه است که توسط "شیوریکو" اداره می شود. او عاشق کتاب هایش است. فروشگاه او حاوی کتاب هایی نادر درباره غذاهایی خاص است و ....

سویو میگیتا، یکی از شش دانش آموز مدرسه ترکیبی ابتدایی و راهنمایی، دانش آموزی ارشد است . برای او مدرسه یه تجربه لذت بخش از بودن در کنار خواهران و برادران کوچک ترش است ولی دوران او بعنوان قدبلندترین و قدیمی ترین دانش آموز مدرسه بزودی به اتمام می رسد .هیرومی اوساوا، پسر شهری سرد مزاجی از توکیو، به روستا می اید . سویو تلاش می کند با ندیده گرفتن او احساسات غریبی که قلب و ذهن اون را مشغول کرده است ، ندیده بگیرد . هر چند ، بزودی تسلیم شور و شوق خود می شود و یاد می گیرد بر اساس احساسات جدیدش عمل کند.

Seijiro لبخند زیبایی دارد، پیراهن های رنگاوارنگ می پوشد، موهایش را روی پیشانی اش می ریزد و ظاهری مورد پسند جنس مخالف دارد به همین خاطر او دوستداران زیادی دارد...

یک خبرنگار تلویزیونی و یک کارآگاه تلاش میکنند تا یک قاتل سریالی که در توکیو مخفی شده را پیدا کنند…